ارثيه - قسمت اول

برادر اول:

آدمي است بسيار پر کار و تاجر پيشه، حسابي پول در مي آورد و کسب و کار پر رونقي را براي خودش ترتيب داده است. اين برادر البته فرزنداني دارد که آنها را بسيار دوست مي دارد و هر خواسته اي که داشته باشند را برايشان برآورده مي کند. سالها مي گذرد و اين برادر به اواخر عمرش ميرسد و دار فاني را وداع مي گويد و ارثيه اي کلان براي فرزندانش بحاي مي گذارد. اين بچه ها نيازي به کار کردن ندارند. اصلاً بلد نيستند که کار کنند و از زندگي جز خوشگذراني و ارضاء خواسته هايشان چيزي نمي دانند. خوب ديگر ادامه نمي دهم و ادامه روند زندگيشان را به تخيلتان واگذار مي کنم.

اما برادر دوم:

اين برادر هم مانند برادر اول آدمي پر کار و تاجر پيشه است و کسب وکار پر رونقي نيز براي خودش تشکيل داده است. اما او يک فرزند پسر دارد. او اين پسر را به يک مدرسه شبانه روزي مي فرستد. او براي اين پسر آنقدر مقرري تعيين کرده است که نه آنقدر کم که پسر وا بماند و نه آنقدر زياد که پسر هوايي شود.

سالها مي گذرد و پسر به 20 سالگي مي رسد به او خبر مي دهند که پدرش فوت کرده و وصيت نامه اي را نزد وکيلش گذاشته است. پسر به وکيل رجوع مي کند، وکيل به او مي گويد: پدرش در وصيت خود تمام دارايي خود را وقف امور عام المنفعه کرده و تنها ارثيه او صداي ضبط شده اش روي نواري است که پسر حق دارد يکبار آن را بشنود و بعد نوار نابود مي شود.

پسر به اتاق مخصوص رفته و بعد از شنيدن پيام پدرش از دفتر وکيل خارج مي شود.

يک سال بعد .......

پسر کسب و کار پر رونقي را راه اندازي کرده است و حسابي پول پارو مي کند. چه اتفاقي افتاده است و پيام پدر چه بوده است؟

بله اين برادر دانش پولسازي را براي فرزندش به ارث گذاشته بود.

نظرات شما عزیزان: